بسیاری از کشورهای دنیا انبان تاریخ خود را پرکردهاند از حسرتهای لحظات باشکوه. آنقدر این مساله جدیاست که ابرقدرتی چون آمریکا دست به دامان رسانه میشود تا بی اصالتی و عدم مشروعیت خود را پنهان کند و تاریخی جعلی در خیال مردمان جهان بسازد. تاریخی که پس از «اشغال» سرزمین آمریکا توسط یاغیان از وطن گریخته، پر از ننگ و نفرت و جنگ و خیانت بوده و تا امروز تدوام داشته است. انگلستان نیز که پدر خونخواران جهانی است، رسانه را چنان به خدمت تطهیر پادشاهان ددمنش خود در می آورد که هر ناآگاهی را به ستایش شجاعت، دلیری و از خودگذشتگیهای آنها وادار سازد. بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز تاریخ جنگها و پیروزیهای خود را نگاشته و به تصویر درآوردهاند. آنها دریافتهاند که بقا در ریشه است و اگر ریشهای نباشد هر درختی خواهد خشکید. سرمایههای اجتماعی (ولو خودساخته و خیالپردازانه) دستاویز بقای کشورها و انسجام توده مردم است.
در مقابل ایران با تاریخی کهن، با اسطورهها و قهرمانان پرشمار خود، مایه رشک عالمیان است. اما در عرصه رسانه خبر چندانی از این همه افتخار نیست. تا چشم کار میکند آثار هنری سرشارند از سیاهیها و تاریکی جامعه امروز. گویی گروهی از هنرمندان ما همچون سربازان بی جیره و مواجب دشمن، همت خود را مصروف تخریب نگاه مثبت ایرانیها به خود می کنند.
سرمایههای اجتماعی ما ازگذشتهای دور تا انقلاب و بعد از آن دفاع مقدس، در رسانه و هنر کاملا مهجور مانده است. سرمایهای که میتواند بنیان نگاه عزتمند ایرانیان به خود، و ریشهای عمیق برای فریاد «ما میتوانیم» باشد. چه کسانی میخواهند که این نگاه را مخدوش کنند؟
از جمله این سرمایههای اجتماعی لگد مال شده و رها افتاده، دفاع مقدس است. پدیدهای که اگر حتی نمی از آن نصیب کشورهای غربی شده بود، چنان پرطمطرق و با هیبت و سینه سپر از آن سخن میگفتند و مینوشتند و به تصویر میکشیدند که هر بنی بشری سر تعظیم در مقابل آن فرود آورد. حال ما با این سرمایه چه کردهایم؟
دفاع مقدس در آثار هنری ما رو به فراموشی است و دست آخر آثار معدودی که تولید میشوند نیز با سری فروافکنده و با حالی شرمسار چنان از «دفاع مقدس»، به عنوانی «جنگی ناخواسته و پلید و ضد صلح» سخن میگویند که انگار دفاع جرم ما بوده است نه افتخار ما! در نگاه این هنرمندان بیسرزمین و بیتاریخ، گویی هیچ چیز وجود ندارد جز نقص ایران و ایرانی. حتی در پرشکوه ترین لحظات تاریخ ما، آنها به دنبال تاریکیها میگردند.
گفتن و نوشتن و خلق اثر هنری درباره یکی از قلههای شکوهمند ایران-یعنی دفاع مقدس- سهم تک تک ایرانیهای وطن پرست و انقلابی است. اگر امروز سخن گفتن از این «حیثیت تمام» رها کنیم، باید خود را مدیون نسلهایی بدانیم که پس از ما خواهند آمد و خود را بی ریشه و رها میبینند و در مقابل، دشمن را عظیم و قوی و تاریخمند.
به نظر میرسد امروز تولید و حمایت از آثاری که دفاع مقدس را به درستی و عزتمندانه روایت میکنند، وظیفه سترگی است بر گرده آتش به اختیاران عرصه فرهنگ و هنر.