رسانه انقلاب: انتشارات لوگوس به تازگی کتابی در حوزه سینما با عنوان «هویت فرهنگی و سینمای کُرد» تألیف دکتر خسرو سینا را منتشر و روانه بازار کتاب کرده است. خسرو سینا دانش آموخته دوره دکترای مطالعات سینما در دانشگاه هنر تهران، فیلمساز و عضو هیئتعلمی دانشگاه است؛ که حاصل سالها فعالیت میدانی در عرصه سینما و تئاتر و نیز تدریس و پژوهش در حوزه هنر، را اکنون با این کتاب در اختیار مخاطبانش قرار داده است.
دلیل توجهتان به مقوله سینمای بومی و بالأخص سینمای کُرد چیست؟
سینمای کُرد بخشی از سینمای ملی کشورمان است که با برجسته کردن هویتهای محلی امکان بروز یافته و میتوان این سینما را در حوزه سینمای بومی مطالعه کرد. سالهاست که سیاستگذاران فرهنگی کشور در راستای اعتلای فرهنگی کشور به خردهفرهنگها عنایت ویژهای دارند؛ مثلاً رویکرد برنامهسازان در صداوسیما هم رویکردی بومی است در وهله اول برای جذب حداکثری مخاطب و از سویی مقابله با هجمههای فرهنگی بیگانگان، این فرصتی است مغتنم برای حفظ داشتههای دینی و فرهنگی کشورمان که رنگینکمانی است از قومیتهای مختلف.
سالها است با تغییر چشماندازهای فرهنگی در عصر مدرن، (دین، زبان و ملیت) که پیشتر از این پناهگاه محکمی برای هویت محسوب میشدند، از طریق گفتمان جهانیسازی در حال تغییر دادن هویت شـخصی ما و سُست کردن درک ما از خودمان و تبدیل کردنمان به سوژههای یکپارچه هستند. در پرتو این پدیده، هویتهای ملی که یکی از منابع اصلی هویت فرهنگی ما هستند، زوال مییابد و توسط فرآیندهای جهانیشدن از آنها محلی زدایی میشود. جهانیشدن با تولید مفهوم جدایی فضا از مکان، پدیده هویت ملی را به چالش کشیده و باعث جدا شدن هویتها از مکانها، تاریخها و سنتهای خاص میشود. اینجا است که احساس هویت ملی اگر در حد معقول و متعادل قرار گیرد میتواند نیرویی برای همیاری و اطلاعی فرهنگی باشد؛ اما نباید فراموش کرد که این سکه دو رو دارد و اگر این همگرایی به قلمرو تعصبات ملی و قومی و نژادی وارد شود و یا برعکس به بهانه چالش با تعصبات قومی به نفی و انکار و تمسخر میراث فرهنگی خویش بنشیند نیرویی ویرانگر خواهد شد، هویت ملی چیزی نیست که با آن زاده شویم، بلکه در درون و در ارتباط با بازنمایی شکل میگیرد و تغییر مییابد.
من بر این باورم که هرچند هویتهای محلی فراوانی در کشورمان وجود دارد اما قرنها همزیستی، پیوندهای خانوادگی، ضرورتهای بازار کار و سرمایه و نیز مقوله قدرتمندی به نام دین توانسته سپهری فرهنگی بسازد که در آن قومیتهای مختلف، مشترکاتشان از موارد افتراقشان بهمراتب بیشتر باشد. این را مایلم همپوشانی فرهنگی بنامم. شکی نیست که فرهنگهای مختلف در کشور بر هم تأثیرگذار و تأثیرپذیر بودهاند. اینیک امر تاریخی است نمونه آن حمله مغولها با یک فرهنگ کاملاً متفاوت به ایران است حملهای که میتوان آن را سرآغازی برای انحطاط و نابودی کامل دانش و ادب آن زمان ایران برشمرد؛ اما زمانی که علمای اسلامی توانستند این قوم مهاجم را به اسلام دعوت کنند اتفاقات خوب بعدی شکل گرفت چه در معماری چه در نقاشی و کتابآرایی، این را باید همپوشانی فرهنگی دانست. مکتب تبریز و مکتب شیراز در نقاشی در همان دوره شکل گرفت. هرچند مکتب تبریز از نقاشی چینی تأثیر بسیاری گرفت اما هرگز هویت ایرانی خویش را از دست نداد.
اصولاً پیدایش موجهای نو در سینمای جهان هم از این قاعده مستثنا نیست، عامل اصلی پیدایی همه آنها بروز «احساس عصیان» مشترکی است که در دو قطب قابلشناسایی است. یکی علیه استعمار غربی که توسط فیلمهای کلاسیک هالیوودی و اقتصاد رو به رشد سرمایهداری نهادینه میشد و دیگری مقابله با محدودیتهایی بود که کمونیسم بالأخص در کشورهای اروپای شرقی پدید آورده بود. حال اگر بخواهیم جمعبندیای بکنیم مخلص کلام این است. استعمار برای همسانسازی فرهنگی، بالأخص در شرق از راههای گوناگونی به موضوع ورود پیداکرده است. ازجمله تلاش برای تسلط و هدایت رسانههای جهان به سود خودش که بدون شک سینما یکی از قدرتمندترین این رسانههاست. اینجاست که ما نیز مجبوریم با تقویت سینمای ملیمان راه بر این سلطه ببندیم. بدون شک رجوع به داشتههایمان ازجمله تقویت فرهنگهای همپوشان در کشور یکی از همین راههاست. سینمای بومی ما میتواند سنگ زیربنای سینمایی ملی باشد که در آنهمه قومیتها دیده شوند و هر کس به سهم خود راه بر این هجمههای سنگین فرهنگی ببندد.
از تألیف کتاب جدیدتان برایمان بگویید.
کتاب «هویت فرهنگی و سینمای کُرد» حاصل ۵ سال پژوهش مستمر و سالها حضور من بهصورت میدانی در عرصه سینماست و گام کوچکی برای ورود به این دنیای گسترده در مطالعات بومی سینما. از سال ۱۳۷۸ موج جدیدی در سینمای ایران سر برآورد که در آن فیلمسازان کُرد به زبان کُردی اقدام به تولید فیلم کردند. این حرکت سالهای بعد قوام بیشتری یافت و دامنه جغرافیایی آن به سایر کشورهای همجوارمان نیز گسترش پیدا کرد. امروزه این سینما را با عنوان کلی «سینمای کُرد» میشناسند و کتاب جدید من نگاهی به چگونگی شکلگیری این سینما از ابتدا تا بالندگی امروزش و نیز بررسی و تحلیل چیستی آن از منظر هویت فرهنگی است.
کتاب در شهریور امسال به همت نشر لوگوس، به مدیریت «علیاصغر سلطانی» -که خود از صاحبنظران و استادان مطرح عرصه زبانشناسی و تحلیل گفتمان، بهویژه تحلیل گفتمان سینمایی است- به بازار کتاب عرضه شد و مشتمل بر ۲۲۰ صفحه مطلب و تصویر است.
متأسفانه تاکنون کتاب تخصصیای در حوزه سینمای بومی در کشورمان تألیف نشده است. به همین دلیل در تألیف کتاب بیشتر به خود فیلمهای موجود استناد کردم و با دیدن و بررسی بیش از ۴۰۰ فیلم. عاقبت ۴۰ فیلم شاخص سینمای داستانی را برای این مطالعه و با مدد گرفتن از روش نظریه زمینهای انتخاب کردم. حاصل کار رسیدن به یک نظریه کلی در خصوص «هویت در سینمای کُرد» بود. کتاب شامل بخش نظری مبسوطی است که برای روشن گری و نیز ساخت بستر علمی لازم برای مباحث مطرحشدهاش در جایجای کتاب به آنها ارجاع میشود. اما مهمترین مقوله این مباحث استناد به نظریات استوارت هال در مقوله هویت و بازنمایی است برای پاسخ به این پرسش که سینمای کُرد چه عناصری را برای برساخت خود حفظ و یا گسترش میدهد و در مقابل دست به طرد و یا حذف چه مؤلفههایی میزند، یا به تعبیر بهتر هویت فرهنگی در سینمای کُرد چگونه بازنمایی و نهادینهشده است؟
آیا سینمای کُرد در انعکاس واقعیتهای جامعه پیرامون خود موفق بوده است؟
هرچند سینمای کُرد در اوایل شکلگیریاش ناچار از نمایش فضاهای اگزوتیک برای جلبتوجه فستیوالها و نیز معرفی خود بود اما امروزه اصرار بر این موضوع خطری جدی برای از دست دادن جایگاه نمادینش خواهد بود. فیلمسازان باید مسیر جدیدی انتخاب کنند که از خلال آن تصویری واقعیتر از جامعه و کُردها را به جهان نشان دهند. حذف کلی جامعه شهری، خانواده و بالأخص زنان در این فیلمها دیگر پذیرفته نخواهد بود. این سینما در صورتی میتواند در مسیر موفقیت گام بردارد که چشمانش را بر واقعیتهای جامعه باز کند و وارد مرحله جدیدتری شود. حال که جهان ظهور موج سینمای کُرد را تا حدود زیادی پذیرفته است، باید تلاش کرد این مرحله آستانگی را با درایت به مرحله بلوغ سوق داد. فضای مساعد کشور برای تولید این آثار را باید به فال نیک گرفت و مضامین جدیدتری را وارد قصه فیلمها کرد.
مدیران و متولیان هنر تا چه میزان از قابلیت و استعدادهای هنری در کردستان برای شکوفایی هویت ملی حمایت کردهاند؟
جواب به این سؤال خیلی سخت است، در کشور ما متوالیان سیاستگذاری فرهنگی متنوعاند. هدف همهشان بدون شک خدمت است اما گاهی برداشت اشتباه از مقولههای بومی نهتنها هیچ کمکی به پیشرفت این سینما در چارچوب سینمای ملی کشور نکرده بلکه استعدادهای زیادی را دلسرد و سرخورده کرده است. کردستان قلب تپنده ایران است. این سرزمین همیشه پیشگام مجاهدت و فداکاری بوده و خواهد بود. مدیران باید حمایتکننده این جریان نو پا بااینهمه استعداد جوان باشند و بدون خطکشیهای سلیقهای همت کنند و حامی جریان هویت مند سینمای بومیمان باشند.
به این مطلب امتیاز دهید:
دیدگاه بگذارید
اولین نفری باشید که دیدگاه میگذارد